سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکس در راه اسلام، برادری تازه را به دوستی بگیرد، خداوند در بهشت، برایش بُرجی از گوهر می سازد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

کانون بانوان کوثر

دری و دیواری. دری از چوب. دیواری از کاهگل. کاش در می سوخت، دیوار فرو می ریخت. سوختن و فرو ریختن به از این روز بود. روزی به چشم دیدن و به دل لمس کردن و های های گریستن.

روزی که در کوفته شد. کوفتن نبود، از جا کندن و فرو ریختن بود و او فاطمه(س) بود. تنها ایستاده کنار در، به این امید که شاید حرمتش را نگاه دارند، حرمت او را که دختر رسول خدا بود و همسر علی (ع). دری از چوب . دیواری از کاهگل. هر دو ناتوان از نحمل ضربات.  فاطمه(س) آنجا بود. بین در و دیوار. دری که از جا کنده شد....

در، هر روز مشتاق بود. مشتاق دست های او که بر سردی اش دست بکشد و دیوار در آن اشتیاق که در باز شود. و این باز شدن نشانه بود . نشانه ای که او می رود، او می آید. رفتنش را تاب نداشتند، نه در نه دیوار. آمدنش را چشم انتظار بودند هردو. که آمدنش گرمی و طراوت داشت، زندگی داشت....

زندگی؟ بین در و دیوار مانده بود. برگ سبزی را می مانست در آستانه پاییز. پاییز؟ نه! زود بود برای آمدن پاییز. و پاییز زندگی اش چه زود آمد ! زندگی بین در و دیوار مانده بود....




فاطمه حاجی حسنی ::: سه شنبه 87/2/31::: ساعت 10:46 صبح

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 5


بازدید دیروز: 6


کل بازدید :24914
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
 
 
>>موسیقی وبلاگ<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<